یا محول الحول و الاحوال...
سلام؛
رسیدن بهار طبیعت رو به همه تبریک میگم. "از خدا میخوام که آخر امسال، هم شما راضی باشید، هم خدا."
راستش من زیاد به مناسبتها و عددها کاری ندارم. به قول کسی که اسمش یادم نیست، سن و اینا هم برای من عددند. و مناسبتها هم به صورت یه روتین دراومده. روزمرگی که نه، سالمرگی! احساس جوانهزدن و انرژی گرفتن از شکوفههای بهاری رو خیلی ندارم و لبخند پرمهر مادر طبیعت رو در قاب جوانههای کوچک درختان نمیبینم.
دلنشینترین اتفاق این چند مدت که الان در خاطرم هست، تغییر چیدمان اتاقم در مسیر خانه تکانی، و مماس شدن تختم با پنجرهست. و با توجه به اینکه لبهی پایینی پنجره از لبهی کناری تختم پایینتر هست، حس فوقالعادعای به من میده - از جنس اون حسها و اتفاقاتی که آدم دوست داره به همه نشون بده و به اشتراک بگذاره -.
اتفاق شاید متفاوت دیگری که در این مدت رخ داد، دوری چند روزهی من از شبکههای اجتماعی و اینترنت بود. به تلگرام و اینستاگرام وابستگی زیادی نشون میدادم و هر لحظه منتظر بودم کسی پست جدیدی بگذاره، و این در کارآمدی روال روزمره زندگیم اختلال ایجاد کرده بود. البته یه سری آسیبشناسی دیگر هم داره که بگذریم ازشون...
توی این چندروز این نرمافزارها رو پاک کردم و به نوعی میشه گفت آیفونم رو کنار گذاشتم. و این حرکت در کنار اینکه با تقریب بسیار خوبی فقط با "همراه اول" ارتباط تلفنی یا اساماس ای دارم، کلا گوشیهام کنار رفت! و این خوب بود...
انیوی...
به جای اینکه اطلاعات شناسنامهای بپرسیم توی حال و احوالای عید، از پوستهی درونی یه ذره عمیقتر بریم، بپرسیم چی خوندی؟ چهکار میکنی؟ زندگی چطوره؟ در مورد احساسات بپرسیم و ...
یاعلی مددی...