یا فتاح...
سلام؛
- طبق قانون نیوتون، برآیند نیروهای خارجی بر یک جسم، باعث حرکت جسم در جهت برآیند میشه.
- طبق قانون نیوتون، هر عملی قطعا یک عکسالعملی هم اندازه و در جهت مخالف اون میشه.
قوانین نیوتون در فیزیک استفاده میشن، و چه مقدار مساله که باهاشون حل در دبیرستان و دانشگاه حل نکردیم. اما چیزی که توش حرف هست اینه که آیا این قوانین هم مثلا مانند "علیّت" که در همهی علوم استفاده میشه، یه قاعدهی عمومیه؟ یعنی قاعدهی "عمل و عکسالعمل" رو میشه در رشتهی جامعه شناسی، در علوم روانشناختی، یا شاخههای دیگهی علم هم استفاده کرد؟ آیا اینکه حرکت و رفتار یک جسم رو با برآیند نیروهای وارد بر اون میشه پیشبینی میشه کرد، در جاهای دیگه هم صادقه؟ یک آدم رو میشه با توجه به عواملی که از بیرون روش تاثیر میگذارند، توضیح داد و تفسیر کرد و حتی پیشبینیش کرد؟
در مورد اون قید که میگه نیرو باید خارجی باشه چی؟ اگه آدمها رو اینطور تحلیل کنیم، یعنی ببینیم که دور و اطرافش چطوره، همهی ورودیهاش چی هستند، میشه کامل تحلیلشون کرد؟
جواب این سوال رو بلد نیستم. ولی دوست ندارم اینطور باشه! اگه اینطور باشه، باید دائم غمگین باشم! باید دائم غصهی این و اون رو بخورم. آخه توی زندگی چند نفر از این عوامل فوقالعادهی خارجی پیدا میشه که برآیند زندگیشون رو خوب و خوش و خرم و مثبت بکنه؟
آیا میشه آدمی با زندگی خوب پیدا کرد که این خوبی و خوشی از درون خودش تراوش نکرده باشه، از خودش نجوشیده باشه؟
از صبح چهارشنبهی هفتهی قبل بهش گفتم که چقدر خوب میشه ببینمت. چندجا بهش پیام دادم، بهش زنگ زدم، خاموش بود. ناامید نشدم. بالاخره شب دیدمش، گفت سلام علیرضا، خیلی دیرمه! گفتم "سلام و خداحافظ". رفت، رفتم. سوار تاکسی به سمت خونه هم آقای تاکسی گفت که من تا چهارراه میرم، و مجبور شدم مسافتی رو هم پیاده برم. از دم دانشگاه تا اونجا لبهام رو به هم فشرده بودم، و خشک شده بودند و به هم چسبیده بودند. با خودم حدیث نفس کردم،
"دیوونه، عقلت، قلبت، منطقت، همه میگن لِت ایت گو! چی تو رو گیر انداخته؟ ندانمت که در این دامگه چه افتادهست! یادته دوسال پیش چقدر شاد بودی؟ چقدر میخندیدی؟ انقدر که شبیه دیوونهها بودی، بهت میگفتند دیوونه!
این همه حاشیه که برای خودت درست کردی برای چیه؟ صاف شو، ساده شو، یک دست و یک رنگ شو! بخند، کمی احساس به خودت تزریق کن. تحرک داشته باش. دوباره مراقبت و رسیدگی به کورک درونت رو راه بنداز. اگه بخوای منتظر بقیه بمونی، باید همیشه منتظر باشی."
لبخند زدم. دستم رو از جیبم درآوردم. کمی خودمو زنده کردم، و رفتم سمت خونه تا شام تولدم رو بخورم!:)
یاعلی مددی...