یامجیر...

سلام؛

یادمه توی راهنمایی که بودم، خیلی با شعر و ادبیات سر و کار داشتم و از همه چیز و همه کس می‌خوندم. اما با شعرای فروغ هرچقدر سعی می‌کردم، نمی‌تونستم ارتباط برقرار کنم. نمی‌دونم چرا، ولی نشد. و من هم بعد از چندسال بعد از اون فاز ادبی و احساسی در اومدم و دنبالش نرفتم.

دو سه روز پیش داشتم یه کتاب از نویسنده‌ای می‌خوندم. توی کتاب شخصیتی که قرار بود بمیره یه شعر از فروغ رو خوند که به دلم نشست. و شاید بشه گفت این می‌تونه اولین شعری باشه که با معرفت از فروغ می‌خونم و با خاطری آسوه لذت می‌برم. خب اون شعر، این بود:



نگاه کن که غم درون دیده‌ام

چگونه قطره قطره آب می‌شود...